اوّل «ماه»

ساخت وبلاگ
شنیدی که حافظ می‌گوید: «خیال روی تواَم دیده می‌کند پرخون هوای زلف تواَم عمر می‌دهد بر باد»؟   این مصراع دومش، این «هوای زلف تواَم عمر می‌دهد بر باد»، چرا این‌قدر به دل من نشسته؟! چندصدبار همین مصراع ساده را برای خودم تکرار کرده باشم خوب است؟! تکرار کرده باشم و وقت درس‌خواندن، هی در حاشیه‌ی کتاب‌هایم اوّل «ماه»...
ما را در سایت اوّل «ماه» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mzolalg بازدید : 181 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 9:41

بید،

مجنون بود،

تنها بود،

و صبرش سرآمده بود.

پاییز که رسید،

یک به یک برگ‌هایش را به خاک سپرد.

 

 

 

+ رفتم برای تسلی؛ به احترام، با پای برهنه.

 

 

اوّل «ماه»...
ما را در سایت اوّل «ماه» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mzolalg بازدید : 179 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 9:41

وای! نمی‌دانی چه‌قدر زیبا و خفن بود! عالی بود! این‌قدر دل‌ربا و هیجان‌انگیز بود که نمی‌دانم چه‌طور می‌خواهم چهارتا کلمه کنار هم بگذارم و توصیفش کنم! اصلاً مگر می‌شود توصیفش کرد؟ باید خودت بودی و می‌دیدی. از بس پر شده بودم از شعف و شور، می‌خواستم شصت‌متر بالا بپرم! می‌خواستم فریاد بزنم، داد بزنم و از اوّل «ماه»...
ما را در سایت اوّل «ماه» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mzolalg بازدید : 162 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 9:41

تو،

نه پیش از صبح می‌آیی،

و نه پس از آن.

 

هر وقت تو طلوع ‌کنی، صبح می‌شود.

 

 

 

جمعه | 9 ربیع‌الاول 1438

اوّل «ماه»...
ما را در سایت اوّل «ماه» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mzolalg بازدید : 171 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 9:41

آیا در دنیا کاری به اهمیت و بزرگی شاد‌کردن قلب کوچک و پاک بچه‌ها داریم؟

کاری آن‌قدر مهم که پیامبر خدا در کوچه‌ها برایش وقت صرف کند،

و آن‌قدر بزرگ که امیر مؤمنان به خاطرش بر زمین زانو بزند و ادای چارپایان را درآورد؟!

 

 

خدایا، این توفیق‌های بزرگ را از ما دریغ نکن!

اوّل «ماه»...
ما را در سایت اوّل «ماه» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mzolalg بازدید : 196 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 9:41

سلام بر تو؛

فصلِ سپیدیِ بی‌آلایشِ برف،

زلالِ هیجان‌زده‌ی باران،

و عطر زندگی‌بخشِ نرگس...

 

 

 

اوّل «ماه»...
ما را در سایت اوّل «ماه» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mzolalg بازدید : 170 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 9:41

ببار ای باران!

- همین‌طور؛ تند و مهارگسیخته -

ببار و خیسِ خیسِ خیسم کن؛

من چتری در دست نخواهم گرفت،

وقتی کسی را ندارم که زیر چتر خودم بگیرم...

 

ببار ای باران!

من خیسِ خیسِ خیس می‌شوم،

تا خوب بفهمی

که تو

و همه‌ی چترهای دنیا

فقط بهانه‌اید؛

بهانه.

 

 

 

 


+ البته باران خیلی عزیز است‌ها، خیلی دوستش دارم! بگویم که یک وقت دلخور نشود :)

اوّل «ماه»...
ما را در سایت اوّل «ماه» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mzolalg بازدید : 186 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 9:41

با خودم فکر می‌کنم چه‌قدر خوشبختیِ آن گل‌فروش آس و پاس سر چهارراه غبطه‌برانگیز است، وقتی از صبح تا شب دست‌هایش پر است از دسته‌های نرگس. وقتی از صبح تا شب دست دور کمر نرگس‌ها حلقه می‌کند، و هر وقت دلش بخواهد می‌تواند گلبرگی از آن‌ها را ببوسد، یا جرعه‌ای رایحه‌شان را ببوید، یا سیر به زرد و سپید ظریف و اوّل «ماه»...
ما را در سایت اوّل «ماه» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mzolalg بازدید : 177 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 9:41

یک | یک نفر دوچرخه‌اش را آورده بود و با چرخ‌های جلو و عقب تک‌چرخ می‌زد. یک حقله آدم دورش جمع شده بودند و تماشا می‌کردند. کمی آن‌طرف‌تر جوان دیگری حرکات متعدد جذابی با توپ انجام می‌داد. رو پایی و رو کله‌ای و پشت‌گردنی و این‌چیزها. یک حقله آدم هم دور او را گرفته بودند. قبل از این‌ها هم یک نفر را دیدیم اوّل «ماه»...
ما را در سایت اوّل «ماه» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mzolalg بازدید : 191 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 9:41

 

 

اوّل «ماه»...
ما را در سایت اوّل «ماه» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mzolalg بازدید : 188 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 9:41